لذت تلخ تو را نوشیدم
کلام به شهد جنون رسید
در بوسه زار سپید تو
سوسن وا ماند در خلوت دهانش که سوخته بود
و اکنون فلسفه ی شرق
لحظه ایی درنگ ندارد
سعید .باقری