ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
در شبی آرام
پهنه سردی، که در کف می رساند باد؛
جلوه های راز ناک
می گشایند رنگ ها
پرواز سرودینِ پاییز می نگارد هزارانی
به دستانی، که نیرومند است.
نار ، تاک ، آب و خاک
خاموش زین معما؛
به چنگِ خواب،
به آوازِ رنگی که بس سرد است یا گرم .
گرم از رنگ، سرد از سنگ.
آری، بس آن یخ بسته تاریک است سختبه مردابی که در خاموشی قعر فسیلی لانه کرده است
چه تاریکی!
بسی درد است و درد انگیز!!
هوای تازه ای خواهد
به ابری سخت تیره
به اندامی هوس آمیز
تا گشاید چنگ بی قانون مردابی که در خاموشی قعر فسیلی لانه کرده
شبی آرام
آرام شب، که حاصل در کفی جایگیر است و سرد است و فسرده است ,
و اینک
خامش زین معما.
سلام اقای ازاد . اقدام شما برای درست کردن وبلاگ قابل تحسینه .شما یک فرد موفق هستید. آفرین بر شما .ولی راجع به این شعر من چیزی در خور توجه پیدا نکردم مخاطب این شعر کی هست؟و اینکه فونت شعرتو عوض کن .